top of page
83213427_835991093492096_678122112803667

بهاره رضایی

    !شعر در جامعه هنوز نَفس می کِشَد

 

اشاره ؛ در این نوشتار،تمرکز و سعیِ نویسنده،برنشان دادنِ فضایِ عمومی و کلی در شعر امروز ایران و به خصوص شعر امروز زنان است . به همین دلیل،این نوشتار،بدونِ اِرجاع و مصداق و نمونه ی شعر ازشاعرانِ معاصر، نوشته شده و هدفش نَمایاندنِ کُلی و عمومی از فضایِ حاکم بر شعرِ معاصر در ایران و بازتابِ آن بر روندِ رشدِ فکری و تغذیه ی فرهنگیِ جامعه  است و قصدِ تفکیک،برتری و یا جداییِ نوشتارِ زنانه را هم ندارد.د

«بهاره رضایی»

 

.با نگاهی اجمالي به شعر در  دهه هایِ گذشته می توان دریافت كه «نوشتار زنانه» به عنوانِ نوعی متن-شعرِ جدی و قابلِ بررسی،سَنَدیت و عمق نداشت 

مردم – مخاطب آن چه به عنوانِ «متن-شعر» در حوزه ي ادبیات مي شناختند،مختصِ مردان و زنان شاعر مي شد.نوعی فرهنگِ «عمومی نویسی» با تمرکز بر فضایِ شعری حاکم بر جامعه ی شعری،مشهود بود.د

!شأنِ نزولِ «نوشتار زنانه»،شايد به درستي براي زنان شاعرهم مشخص نبود

.نگاه و ديد مَردم در شعر،بيشتر،حول محور فضاهایِ تثبيت شده و آشنا مي گشت .اگر شاعری حرفی «خلافِ آمدِ عادت» در شعر مي گفت،کم تر جدي گرفته مي شد

زنانِ شاعر،هم در دوره هایِ گذشته،هم سو و هم صدا با آرمان هاي مردانه در شعر پيش مي رفتند. آن ها  حتي از تفكيك پذيریِ معنايي در شعرهاي خود نسبت به ونوشتار مردانه،اجتناب مي كردند!د

شايد به این  دليل بود كه اگر از سوژه ها و مفاهيم در شعر مردان استفاده مي كردند،به نوعي مزيت و فرهنگ  محسوب مي شد و تصور عموم بر اين بود كه آن ها هم،هماهنگ و هم سو با مردان شاعر پيش می روند واین گونه بهتر دیده می شوند.د

 .بعدها در اوايل دهه ی هفتاد شرايط تغيير كرد

در دو دهه ي گذشته كه تمركزاين نوشتارهم بيش تر بر دهه ی هفتاد و هشتاد است، شعر زنان «بُعد» و «سمت و سو» پيداكرد.دريافت هایِ شاعرانه از سویِ زنان شاعر در مختصات شعری خودشان ديده و درك شد.د

 حالا ديگر زنان شاعر براي نماياندنِ«خودِ شعر»ی شان  قائم به ذات خود عمل مي كنند و از  ديدگاه های  مستقل خودشان كمك مي گيرند و دريافت های درونی  خودشان  را بروز مي دهند و در اين ميان تنها زنانِ شاعری، ديده و شناخته شدند كه به جريان هاي ذهني و شخصي شان بها دادند و آن ها را با تمايلات زنانه و رها از هر پيش داوري پيش بردند.د

اگر چه فضاي مردانه در ابتدا اين سمت و سو ها را ناديده و گاهي حتي نَفي كرد! اما آرام آرام، زنان شاعر در دودهه یِ گذشته، جهان و دنيایِ شعری شان را به وضوح به نمايش گذاشتند و باز اگرچه در اين فرايندِ خلاق، جهان مردانه تاب نياورد! اما شاعران زن به خودِ شعری شان تكيه كرده و پيش رفتند و تنها شاعرانی در جريان و درحركت هستي شناسانه شان اصرار كردند كه استقلال زنانه ی خود را حفظ كردند و توانستد خودشان را ازنگاه های مردانه پالايش کرده و به خود شعری شان اقتدا كنند.د

در دهه ی پُرالتهابِ پنجاه و حضور و بلوغ  شاعرانی كه به شرايط اجتماعي و جريان هاي فكرى آن زمان شكل و سمت و سو دادند، شاعرانى كه همراه و هم صدا  با فعاليت هایِ سياسی و اجتماعیِ مردم سرزمين شان حركت كردند و «شعر» در بطن جامعه در جريان بود.د

فاصله ي سرودن شعری تا شعار شدن و به كوچه و خيابان آمدنِ آن، فاصله ي خيلی كمی بود.در آن دوره اگر شاعر متوسطي هم بودي، شعرت با كمي شعار و شلوغي-هرچه كه بود- به گوش خواننده ی «اهل»اش مي رسيد و اين يعني كه فضا براي رساندن «صدا» به گوشِ مخاطب فراهم بود.د

مردم در آن دوره،هيجان زده و ولع خواندن و شنيدن داشتند.جامعه به لحاظ فكري جوان  بود و درون مايه های ذهني مردم از آبشخورهايي  چون شعر سيراب مي شد.د

در آن دهه تنها چند شاعر زن، خودشان را به ثبت رسانده بودند.اما امروز در واپسین سال های دهه ی نَوَد هستيم و ديگر نمي توانيم به چند نامِ آشنا و ماندگار در حوزه ی شعر زنان دل خوش باشيم.م

!بايد اين مسئله ي مهم را بپذيريم كه امروز با خِيلِ عظيمي از نوشتار زنانه روبه رو هستيم كه جاي نَفي آن ها در اين دوره نمي گنجد

 اگر "جبر زمانه" حضوربسياري از زنانِ شاعر را به دليل فضاهای مردانه در دهه های گذشته نفي كرده است اما امروز موج خروشاني از اين صداها، لحن ها و آواها در جريان است.ت 

امروز مديوم های قوی و تاثيرگذاری، چون فضایِ مجازی، حضور و بلوغِ شاعرانِ زن را گوشزد می کند و ما با جهان های شعریِ متنوعی از نوع زنانه اش برخورد مي كنيم كه اگر از حَشو و زوائد و هیاهوهای کاذبِ آن بگذریم؛ گاهي فضاهايي را بر هستي شعر امروز ما اضافه كرده اند كه بی بديل است.ت

 

در جامعه ی امروز ذهنیتِ اغلبِ مردم هنوز بر محورِ«اَبَرشاعري» مي گردد. وقتي درباره ي شعر زنان  با مردم حرف مي زني تنها به «فروغ فرخ زاد» و «سیمین بهبهانی» به عنوانِ نمایندگانِ تام و تمامِ شعر زنان اكتفا مي كنند. و گاهي هم نگاه مرد-نگر و اجتماعي نویسِ  پروين اعتصامي را هم به آن اضافه مي كنند ولي واقعاً شعر زنان در این فضاها  به اوج رسيده و در این چهره ها خلاصه مي شود؟

واقعيت اين است كه شعر امروز و زنده ی معاصر -كه بخش مهمي از آن بر دوش زنان شاعر است- در جامعه بسط و گسترش پيدا نكرده است تا باز تاب خود را در مواجه با اجتماعِ امروز ببيند.د

شعر زنان مي تواند به عنوان يك مديوم قوي و تاثيرگذار با مردم همراه شود. اگر شعر جدي و مدرن امروز ايران در جامعه حضور ندارد،از ضعف شعر و فضاي شعری  امروز نيست. مردم ما در طول اين سال ها كمي آسان پسند و سهل گير شده اند!د

ذهنيت جامعه هنوز نسبت به شعر، متكثرنشده است. كليشه سازي از كهن الگوها يكي از معايب نگرش به شعر از ديدگاه مردم است. و صد البته، شرايطِ نا مساعد اقتصادي و تنگناهاي اجتماعيِ مردم و مواجهه ی آن ها در برخورد با معضلات پيرامون شان آن ها را از تماشاي فضاهایِ تازه ی هنری از جمله شعر باز مي دارد.د

در اين ميان فضاهایِ «بسته» و«كليشه ساز» در دانشگاه ها به ناديده گرفتن شعر امروز زنان  كمك كرد. دانشگاه به عنوان پايگاهي براي شناساندن جريان هاي جدی و تاثيرگذارمي تواند بسياركارآمد باشد وشاید بتوان گفت، دانشگاه مثل يك«كاتاليزور»مي تواند روند و جريان هاي شعری را شناسايي و از طريق دانشجو به جامعه معرفي كند و به واكنش ارتباط شعر و جامعه، سرعت ببخشد!د

ولي اغلب مواقع با نگاه هایِ پيش داوری شده از سوي فضای آکادمیک و دانشگاهی نسبت به شعرامروز و به خصوص شعر زنان روبه رو مي شويم و هنوز برای مراجع تحقيق و تفحص پيرامون شعر زنان از سوی اساتيد باز هم به فروغ  فرخ زاد و پروين اعتصامي و چند نام هم طراز آن ها بسنده می شود.د

شعر امروز ما روندی سالم و خلاق را، در خلال فضاهای  نامتعارف شعری كه وجود دارد، طي مي كند و به نظرم حضور و نقش شعر امروز را بايد آهسته و پيوسته رديابي كرد.د

 دراين  دو دهه، شعر زنان روندي از درون سازمان يافته گرفته است.شاعران زن برای ديده شدن فضاهای شعری شان دست به رستاخيزی ادبی زده اند و اين همراهی و پشت گرمی كه از سوی زنان شاعر نسبت به هم ايجاد شده است كه به نظر می رسد در هيچ دوره ای چندان متداول نبود!د

این جمله ی کلیشه ای و نخ نما را صدها بار در این دو دهه، شنیده ایم و همچنان می شنویم؛"شعر امروز ما دچار بحران است!"ت

 

اگر بحراني وجود داشته باشد، آن را در شعر نبايد جستجو كرد، بايد در جامعه دنبال آن گشت كه نقش و نياز شعر در تربيت فرهنگي مردم كم رنگ شده است.ت

و در اين ميان، با وجودِ تمرکزی که بر حاکمیتِ مألوفِ فضایِ مردانه در شعر، حس می شود، زنان به عنوان انسان هایی زايش گر و حيات دهنده می توانند با شعور و درك تازه ای كه برای رسالت شعری شان قائل شده اند در تربيت فرهنگي جامعه و پيش بُرد مفاهيم عميق فلسفي و اجتماعي بسياركار آمد باشند.د

!البته نمي توان اين مقوله را ناديده گرفت كه جان و روح  جامعه ی ما با شعر نَفَس مي كِشد

...مردم ما با شاعران بزرگ خود مثل حافظ، مولوی، سعدی زندگی مي كنند و جوان ها گاهي شعر و شخصیتِ شاعرانی مثلِ «سهراب  سپهری» و «فروغ فرخ زاد»  را در حد پرستش دوست دارند.و

 پس شعر در عمق جامعه جريان دارد و بسيارعميق هم نفس می كِشد فقط  سليقه ی مردم و نوع تربيت ذهنی و فكری آن ها باعث مي شود كم تر با جريان های تازه ی شعری وهمچنين با فضای شعرهای شاعران زن متأخر ارتباط برقراركنند.د

به طور كلي مردم با رفتارهای تازه و خلاق هنری از جمله «شعرِامروز»، دير ارتباط برقرار مي كنند.پس بايد به شعرِ زنان امروز فرصت ديده شدن و نماياندن بدهيم. بعد منتظرباشيم تا نقش آن را در جامعه ببينيم.م

از تولدِ منظومه ی«افسانه»ی نيما یوشیج بيش تراز نود سال مي گذرد.د

امروز مردم كم كم با فضای شعرهای نيما ارتباط برقرار می كنند.اگرچه شعر نيما، همه فهم و آسان خوان نيست.ولي كم كم در جامعه حضور پيدا مي كند. و يا فرزندان خلف نيما مثل شاملو، سهراب،اخوان و فروغ كه در جامعه ديده و پذيرفته شدند.د

اما بايد قبول کرد كه دوره ی «اَبَرشاعر»ی گذشته است و نقش و سهم شعر در جامعه ديگر به دوش چند شاعر مشخص نيست.اگر در دهه ي پنجاه ما با ده شاعر معاصر به رسالت شعر و نقش آن در جامعه پي مي برديم؛امروزبايد اين مسله را بپذيريم كه با لحن ها و صداهاي متفاوتی در شعر مواجه هستيم كه هر كدام مي توانند بخشی از سليقه ی  جامعه را برای هر چه عميق تر شدن پيوند شعر و جامعه پوشش بدهند.د

وقتي به روند  رو به رشد شعر زنان  نگاه كنيم؛ مي بينيم، شعرزنان ما از لحاظ محتوا و دريافت هاي اجتماعي از جامعه امروز چیزی كم ندارد.مردم به راحتي مي توانند با شعر آن هاهم ذات پنداري كنند و فضای روزمره و دغدغه هاي زندگي امروزشان را در شعر رديابی كنند  و به نقش تازه ی شعر در جامعه پي ببرند.د

اما مشكل بزرگ اين است كه قدرت و پتانسيل ديده شدن اين شعرها در جامعه وجود ندارد به دلايل موانع بسياركه اين جا فضای فراهمی براي بيان آن ها نيست.ت

سوال مهم تری پيش مي آيد: اين كه شعرزنان ، امروز پاسخگویِ خواسته هاي دروني مردم است؟ و آيا ساختار شعر زنانه درايران با ساختار جامعه یِ امروز هماهنگي و توافق دارد؟

آن چه در شعر زنان به لحاظ محتوا و حتي فرم و سبك به وجود آمده است، برآمده از نياز جامعه ي امروز است .پس به نظر می رسد، توافقی بین شاعر و مردم به شكل ناخودآگاه صورت گرفته است!ت

اگر چه نقش شعر به عنوان يك هنر تاثيرگذار در اين دوره، كم رنگ شده است، اما اگر موانع، معضلات و کاستی هایِ مدیوم هایِ رساننده ی شعر به دستِ مردم،از میان برداشته شود، نقش و جايگاهِ واقعي شعر در جامعه پر رنگ تر مي شود.د

 

بهاره رضایی

Thanks for submitting!

© 2023 by Train of Thoughts. Proudly created with Wix.com

bottom of page